به چنگ گرفته، فتح شده، بیخته شده. (ناظم الاطباء). رجوع به دست زدن شود، ربوده شده. (ناظم الاطباء) ، مس کرده. مس شده. ممسوس: از علوم شرع بی بهره مانده، مشتی جاهل دست زدۀ شیطان. (اسرارالتوحید ص 305). پس چون آن الفاظ از کثرت استعمال دست زده و پای مال شده است... (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 174)
به چنگ گرفته، فتح شده، بیخته شده. (ناظم الاطباء). رجوع به دست زدن شود، ربوده شده. (ناظم الاطباء) ، مس کرده. مس شده. ممسوس: از علوم شرع بی بهره مانده، مشتی جاهل دست زدۀ شیطان. (اسرارالتوحید ص 305). پس چون آن الفاظ از کثرت استعمال دست زده و پای مال شده است... (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 174)
تهمت آلود. (از آنندراج). دارای بهتان و بدنام. (ناظم الاطباء). ظنین. متهم: و از جای تهمت زده پرهیز کن. (منتخب قابوسنامه ص 30). جائی منشین که چون نهی پای تهمت زده خیزی از چنان جای. امیرخسرو. از تهمت زده دور شو. (منسوب به بوذرجمهر از تاریخ گزیده). رجوع به تهمت زدن و تهمت و دیگر ترکیبهای این کلمه شود
تهمت آلود. (از آنندراج). دارای بهتان و بدنام. (ناظم الاطباء). ظنین. متهم: و از جای تهمت زده پرهیز کن. (منتخب قابوسنامه ص 30). جائی منشین که چون نهی پای تهمت زده خیزی از چنان جای. امیرخسرو. از تهمت زده دور شو. (منسوب به بوذرجمهر از تاریخ گزیده). رجوع به تهمت زدن و تهمت و دیگر ترکیبهای این کلمه شود